زمزمه های یک شب سی ساله

همین که شکل گذشته نشسته ای خوب است
ببین سکوت خودت را شکسته ای خوب است
شروع قصه اول تصادفی ساده
همان قضیه ساده تو خسته ای خوب است

نه یک شروع رمانتیک و نم نم باران
کمی نگاه غریبه شباهتی مبهم
آقا اجازه کلاس 202 اینجاست
و یک سوال شروع شد تمامی صبحم

کتاب بعد خیابان...دو تا خط ممتد
و جانماز و سکوت و دعا اگر میشد
و ضبط صوت قدیمی هجوم خاطره ها
صدای مبهم گلپا : خدا اگر میشد

و پنج روز صدایت غربه شدبا من
و قصه ای که دو باره بدون تو تکرار
و هفت شماره به روی نگاه من مانده
که هفت شماره و... آقا نیامدی انگار

چهار فصل دویدیم و آخرش ماندیم
میان برگ نخست کتاب دوممان
در این خجالت تاریک قهر های نجیب
رسیده ایم به آخر به نقطه پایان.




نوشته شده در دوشنبه 91/5/16ساعت 3:39 عصر توسط محمد علی آراسته نظرات ( )

قالب : پیچک