زمزمه های یک شب سی ساله
تو از نگاه عاطفه هزار بار برتری ولی تو با نگاه خود ز روح بی زمان تری
میان سبزه های تر تو چون شکوفه ها سری
برادرم به من بگو که از ستاره های صبح
همیشه بی صدا تری همیشه آشناتری
به بوی گامهای توبه روی دل نوشته ام
هنوز هم ز حسرت سکوت لاله ها تری
قطار لحظه هایمان همیشه سوت می کشد
صداقت محبتت چشم عاشقت چکید
تو با تمام عشق های آشنا برابری
میان قاب عکس تو کبوتری نشسته است
کبوترم چرا چنین شکسته بال و بی پری
ترانه ی نبودنت مرا به آسمان کشید
وحال باورم شده که تو همان کبوتری
نوشته شده در دوشنبه 91/5/16ساعت
3:38 عصر توسط محمد علی آراسته نظرات ( )
قالب : پیچک |