زمزمه های یک شب سی ساله
تو در معادله های چهار مجهولی
به ضرب و جمع عدد های فرد مشغولی
ببین! دوباره مرا در خودت کم آوردی
که ضلع گمشده ام توی خواب هذلولی
من آن سه نقطه ی گیجم پس از مربّع ها
که می رسد به تو از این روابط طولی
¨¨¨
دو تا پرنده که از پشت بام می افتند
دو تا پرنده در این اتفاق معمولی↓
« شبیه بچگیای من و تو هی مردن »
« دو تا پلندمو کشتی؟ چلا؟ همین جولی؟ »
¨¨¨
...
نگاه کن ! پس از این گریه چی بجا مانده؟
دو چشم قرمز خسته شبیه گلبولی↓
که لیز می شود از بوسه های غمگینت
تو در تصّور من شکل فعل مجهولی!
نوشته شده در جمعه 91/5/13ساعت
5:10 عصر توسط محمد علی آراسته نظرات ( )
قالب : پیچک |