زمزمه های یک شب سی ساله
چشم هایت ، رمه ها را سیراب می کند
و گندم ها، در دهان تو خوشه می بندند
بوی دست های تو ، چوپان ها را گرسنه می کند
و انجیر های کوهی را شیرین تر.
راه که می روی،
صدای دوتار حسین سمندری می آید.
لبخند که می زنی
شیخ احمد جام ، کتابش را کامل می کند.
روسری ات را بردار،
وقتش رسیده کلاغ ها به خانه برگردند.
نوشته شده در جمعه 91/5/13ساعت
5:9 عصر توسط محمد علی آراسته نظرات ( )
قالب : پیچک |