زمزمه های یک شب سی ساله

عشق یک روز گریبان تو را می گیرد
منتظر باش شبی جان تو را می گیرد


تو دگر خسته شدی از من و خودخواهی من
و من از هر چه که وجدان تو را می گیرد


مست امروز زیاد است ولی بی انصاف
هیچ کس جای دو چشمان تو را می گیرد؟


نوشته شده در جمعه 91/5/13ساعت 5:1 عصر توسط محمد علی آراسته نظرات ( )

قالب : پیچک