زمزمه های یک شب سی ساله

مهدی حسن زاده اصفهانی:
بدرود عاشقانه ترین لحضه ها،دورد
یادش به خیر با تو حضورم چه سبز بود


اما سکوت محض زمین در حجوم سرب
همدست سنگ و آهن و سیمان، تو را ربود


بعد از تو بر سیاهی شب تکیه می کند
مردی که از لطافت خورشید می سرود


حتی طلوع در افق چشم های او
همچون غروب بی رمق و سرد می نمود


اینک درون معبد اوهام خویشتن
تا صبح پیش پای خودش می کند سجود


«ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد»
فصلی به رنگ قلب زمین تیره و کبود
 




نوشته شده در جمعه 91/5/13ساعت 4:59 عصر توسط محمد علی آراسته نظرات ( )

قالب : پیچک