زمزمه های یک شب سی ساله

سارا انار دارد تا دوم دبستان 

زنگ کلاس آخر تعطیلی و خیابان


با پارک و صندلی ها همبازی قدیمی 

یک لنگه پا دویدن سرگرم لقمه ای نان


با اسکناس در جیب در بستنی فروشی 

بعدا سوار تاکسی مسجد صدای قرآن


در ایستگاه بعدی آقا پیاده لطفا 

نبش « بهار غربی » در سمت کوی« ایران »


از رعد و برق ترسید سارا انار دارد

با دسته ای فلزی چتری شبیه باران


نوشته شده در جمعه 91/5/6ساعت 5:36 عصر توسط محمد علی آراسته نظرات ( )

قالب : پیچک