زمزمه های یک شب سی ساله

شیرین ِ تلخ ، یا نه ، کمی تلخ ِ بی نمک
مردم کمک کنید اگر می شود ، کمک


من دارد از تمام خودم خسته می شود
گمُ می شوم درون خودم یا بدون شک


پایم به راه ِ چشم ِ کسی بسته می شود
چشمم به پای چوبی ِ این قصه، آدمک


حوّا ، قرار ، کافه ی سیب سه شنبه شب
من با شما شبیه دو گنجشک بی کلک


دو مرغ عشق ، قمری ِ عاشق ، دو مرغ ناز
یک باغ وحش کهنه ی عشقی ، پر از کپک


دنیای غرق می شوم انگار توی آن
امروز های گمشده در فوج قاصدک


هی داد می زنم غزلم را شبیه شعر
وقتی بریده می شوم از تو ، خودم فلک


دارد مرا به برزخ تو هدیه می دهد
جایی شبیه دوزخ من بدتر از درک


جایی به تنگی ِ همه ی چشم های زخم
جایی به ناشناسی ابعاد ِ مردمک


من دارد از تمام فضا خسته می شود
مردم کمک کنید اگر می شود ، کمک



نوشته شده در سه شنبه 91/4/20ساعت 4:3 عصر توسط محمد علی آراسته نظرات ( )

قالب : پیچک