زمزمه های یک شب سی ساله
روز پاییزی میلاد تو در یادم هست / روز خاکستری سرد سفر یادت نیست ناله ی ناخوش از شاخه جدا ماندن من / در شب آخر پرواز خطر یادت نیست تلخی فاصله ها نیز به یادت مانده ست / نیزه بر باد نشسته ست و سپر یادت نیست یادم هست …. یادت نیست خواب روزانه اگر در خور تقدیر نبود پس چرا گشت/ شبانه ، دربه در،یادت نیست من به خط و خبری از تو قناعت کردم / قاصدک کاش نگویی که خبر یادت نیست عطش خشک تو بر ریگ بیابان ماسید / کوزه ای دادمت ای تشنه, مگر یادت نیست تو که خود سوزی هر شب پره را می فهمی / باورم نیست که مرگ بال و پر یادت نیست تو به دل ریختگان چشم نداری بیدل / آنچنان غرق غروبی که سحر یادت نیست
نوشته شده در جمعه 91/4/16ساعت
12:0 صبح توسط محمد علی آراسته نظرات ( )
قالب : پیچک |