زمزمه های یک شب سی ساله
با کوله بار خستگی از ماجرای تو
دریک غروب سرد نوشتم برای تو
سرخط نامه عرض سلام آشنای من
باری رسیده آخر خط آشنای تو
دیدی غروب و حال و هوایی گرفته شد
سهم دل تپیده من در هوای تو
تنهایی تو یک شب تاریک و ماندگار
من آن شهاب رد شده از لحظه های تو
نامه بدل به نامه اعمال می شود
چون سرنوشت خویش نوشتم به پای تو
نوشته شده در چهارشنبه 91/4/7ساعت
7:36 عصر توسط محمد علی آراسته نظرات ( بدون )
قالب : پیچک |