زمزمه های یک شب سی ساله
باید تو را همیشه به دقت نگاه کرد یعنی نه سرسری، سر فرصت نگاه کرد خاتون! بگو که حضرت خالق خودش تو را وقتی که آفرید چه مدت نگاه کرد.... حمید شرفی(یزد): شبیه باد شدم تا که از تو رد بشوم من! آدمی که بلد نیستم بلد بشوم چقدر موج بماند کنار ساحل چشم؟ چقدر شاهد بازی جزر و مد بشوم؟.... محمّدحسین عباسی(شهربابک): تن تب کرده و یک حال پریشان،بی او پچ پچ سرد ِهمه ،قل قل قلیان، بی او قهوه را سرد بنوشی و ببینی از نو طرح ِیک مرد ِشکسته،ته ِفنجان،بی او.... احسان پهلوان حسینی(یزد): برگشته ای در دام شیطانم بیندازی نفرین عالم را به دامانم بیندازی حوّای من دیگربه شیطان احتیاجی نیست وقتی هوای عشق درجانم بیندازی.... هاجر مهدی حسینی(بندر عباس): نه وقت آن که کتش را کمی اتو بکشد نه حس و حوصله که شانه ای به مو بکشد از این مشاجره های همیشه می ترسید که عاقبت کارش به سی سی یو بکشد.... عالیه مهرابی(یزد): سوره ی نور ِمن امروز چراغانم کن ابر برخیزو عطش ریزو گلستانم کن مثل یک آینه عمریست به خود زل زده ام بشکن آیینه و در خویش فراوانم کن.... فهیمه نظری(بندر عباس): اگر که دیوسیاهم،اگر پری باشم توخواستی سبب عشق ودلبری باشم میان آن همه معشوقه های پیرو جوان من اولیش نبوده م که آخری باشم.... احسان معصومیان(شهربابک): چراکلافه شدی باز،اینکه لیلا نیست سیاه چادر ِگلچهره ی تو اینجا نیست قدی که لرزه به جان وجوانیت انداخت خودش که هیچ،شبیهش هم این طرفها نیست... علیرضااحرامیان پور(یزد): لبهات که برلبم شکر می ریزند باغات انارند،چه حاصلخیزند چشمان شررخیزتو اما جان را چون صاعقه ای به خرمن پاییزند.... محبوبه اسماعیلی(بندر عباس): بگذارید به دادم برسد داد کسی چون که از پای درآورده مرایاد کسی سخت میترسم از آن قطره که در سینه ی سیل 8سال است نظر کرده به بنیاد کسی شایسته حسینی(شهربابک): بعد از اینها خیالتان راحت زخم خونین بالتان راحت بعد ازاین در خرابه می مانید مسجد از قیل و قالتان راحت.... جواد ضمیری(بندر عباس): از ریشه می کنند درخت بلند را آن نخل بی شکوفه ی گیسو کمند را مادر!صدا،صدای عروسی است گوش کن دارند میبرند همان قد بلند را.... طیّبه محی الدینی(شهربابک): تو می روی،بدون نگاهی که پشت سر آتش گرفته شعله ی آهی که پشت سر هی می کشد و می کشدو دود می شود مانند شعرهای سیاهی که پشت سر پروانه نجاتی(بانوی شعر شهدا): بگیر زیر پروبال جبرئیلت را به جان واژه بریزآیه ودلیلت را بکوچ سمت مضامین آفتابی تر به خواب شهر ببر،طعم سلسبیلت را
قالب : پیچک |