زمزمه های یک شب سی ساله

 

 

 

-هم کلاسی

حیات مدرسه دروازه و تور

نفسهای جوان دلهای پر شور

تو در دروازه بس مغرور و چالاک

و من در روبرو چالاک و مغرور

نشسته بر سر ما هر دو اکنون

غبار سالیان رفته ی دور

اگر روزی رقیبانی جوان بودیم

در آخر هر دو مغلوب زمان بودیم

ببین ای همکلاسی پشت آن میز

من و تو جایمان خالی ست خالی

هنوز آهنگ خوب زندگانی

صدای زنگ تفریح خیالی ست

خطوط در هم پیشانی ما

زبان قصه های دیر سالی ست

اگر روزی رقیبانی جوان بودیم

در آخر هر دو مغلوب زمان بودیم

 

 


نوشته شده در چهارشنبه 91/3/24ساعت 7:46 عصر توسط محمد علی آراسته نظرات ( )

قالب : پیچک