زمزمه های یک شب سی ساله

 

نگاه کن من چه بی پروا چه بی پروا به مرز قصه های کهنه می تازم

نگاه کن با چه سر سختی تو این سرما برای تو یه فصل تازه می سازم

یه فصل پاک یه فصل امن و بی وحشت برای تو که یه گلبرگ زود رنجی

یه فصل گرم و راحت زیر پوست من برای تو که با ارزشترین گنجی

نگاه کن من به عشق تو چه لیلا وار تن یخ بسته ی پروازو می بوسم

بیا گرم کن منو با سرخی رگهات من اون رگهای پر آواز و می بوسم

تو رو می بوسم ای پاکیزه ی عریان تو رو پاکیزه مثل آیه ی قران

طلوع کن من حرارت از تو می گیرم ظهور کن من شهامت از تو می گیرم

بیا هیچ کس مثل من و تو عاشق نیست مث ما عاشق و همسایه و همدم

بیا از شیشه ی سخت و بلند عشق مث عرابه ی نور رد بشیم با هم

نگاه من چه شبنم وار چه شبنم وار به استقبال دستای خزون می رم

هراسم نیست از این سرمای ویرانگر برای تو من عاشقانه می میرم


نوشته شده در چهارشنبه 91/3/17ساعت 7:22 عصر توسط محمد علی آراسته نظرات ( )

قالب : پیچک