زمزمه های یک شب سی ساله
داغ یک عشق قدیمو اومدی تازه کردی شهر خاموش دلم رو تو پر آوازه کردی آتش این عشق کهنه دیگه خاکستری بود اومدی وقتی تو سینه نفس آخری بود به عشق تو زنده بودم منو کشتی دوباره زنده کردی دوست داشم دوسم داشتی منو کشتی دوباره زنده کردی تا تویی تنها بهانه واسه زنده بودنم من به غیر از خوبی تو مگه حرفی میزنم عشقت به من داد عمر دوباره معجزه با تو فرقی نداره تو خالق من بعد از خدایی در خلوت من تنها صدایی به عشق تو ... رفته بود هر چی که داشتیم همه از خاطر من کهنه شد اسم قشنگت میون دفتر من من فراموش کرده همه روزای خوبو اومدی آفتابی کردی تن سرد غرو بو
نوشته شده در چهارشنبه 91/3/17ساعت
7:19 عصر توسط محمد علی آراسته نظرات ( )
قالب : پیچک |