زمزمه های یک شب سی ساله
پیانو یه پیانو، یه گل سرخ، یه چراغِ نیمه روشن غم جمعههای سردو یاد بغضِ چشمای تو توی بن بستِ ترانه، دیگه خاتونی ندارم دیگه فرصتی نمونده واسه نُت کردنِ فریاد روی صندلیِ چوبی، اینجا پشتِ این پیانو کوچِ مهتابو هنوزم ندیدی با چشمای خیس یه پیانو، یه گل سرخ، یه چراغِ نیمه روشن یادِ گریهی من و تو، تو شبای بیگناهی
بابک صحرایی
یه شب ستاره سوز و آخرین ترانهی من
زخم انگشتایِ خستهم، رو تنِ سردِ پیانو
تا دوباره یه ملودی روی گریههاش بذارم
نای گریه کردنم نیست، واسه تو که رفتی بر باد
میخونم که خوندنی نیست دیگه بغضِ چشمای تو
نگو از ترانهبازی، هر غمی که خوندنی نیس
یه شبِ ترانهسوز و نت به نت شکستنِ من
واسه اون ستارههایی که میمردن اشتباهی
قالب : پیچک |