زمزمه های یک شب سی ساله

پیانو
بابک صحرایی

یه پیانو، یه گل سرخ، یه چراغِ نیمه روشن
یه شب ستاره سوز و آخرین ترانه‌ی من

غم جمعه‌های سردو یاد بغضِ چشمای تو
زخم انگشتایِ خسته‌م، رو تنِ سردِ پیانو

توی بن بستِ ترانه، دیگه خاتونی ندارم
تا دوباره یه ملودی روی گریه‌هاش بذارم

دیگه فرصتی نمونده واسه نُت کردنِ فریاد
نای گریه کردنم نیست، واسه تو که رفتی بر باد

روی صندلیِ چوبی، اینجا پشتِ این پیانو
می‌خونم که خوندنی نیست دیگه بغضِ چشمای تو

کوچِ مهتابو هنوزم ندیدی با چشمای خیس
نگو از ترانه‌بازی، هر غمی که خوندنی نیس

یه پیانو، یه گل سرخ، یه چراغِ نیمه روشن
یه شبِ ترانه‌سوز و نت به نت شکستنِ من

یادِ گریه‌ی من و تو، تو شبای بی‌گناهی
واسه اون ستاره‌هایی که می‌مردن اشتباهی


نوشته شده در چهارشنبه 91/3/17ساعت 7:14 عصر توسط محمد علی آراسته نظرات ( )

قالب : پیچک