زمزمه های یک شب سی ساله

 

 

گاهی هوای
گاهی هوای من به سرت می زند ولی


پس می رود بدون درنگ و معطلی


گاهی برای با تو نشستن ذخیره است

جایی کنار جای خودت روی صندلی

کف می زنی به حسّ غزل های دائمم

حتی چرند های پر از نقد اولی

داری برای او عددی می شوی تو هم

حظ کن! چه لحضه های خوش و خوش مبدّلی

اما هنوز چیز زیادی نرفته که

هرچیز می رسد به همان جای اولی

هر دفعه دست رد زده ای خواهش مرا

این دفعه پاسخی بده از جنس یک بلی

یک خانه ی بدون جواب و پر از جواب

انگار این تویی که معمای جدولی

دارد هوای من به سرت می زند ولی


نوشته شده در شنبه 91/3/13ساعت 6:53 عصر توسط محمد علی آراسته نظرات ( )

قالب : پیچک