زمزمه های یک شب سی ساله
گلی ترقی توی دریا بر آبادی نور پشت کوهای بلند یه جای دور یه پری آتیش پاره قد نخود دس به کمر سر تق و قد یه خوشگلک گوله نمک همش پی دوز و کلک تپل مپل نون بر بری دستاش کثیف و جوهری دمش هوا سرش فکل یه دختر حسابی خل ته تغاری بچه ننه انگار طلبکار از همه قهر و حسود کنج خونه ش نشسته بود صب که می شد به فکر جنگ با تیر کمون و قلوه سنگ دنبال ماهیا می کرد چشاشونو سیاه می کرد پر می کشید مثل خروس میزد تو فرق اختاپوس می گفت که دریایی را که یه جوب خشک و باریکه حوصله ام سر آومده کفرم دیگه در آومده نه کافه ای مغازه ای نه اتفاق تازه ای همه کچل همه خواب گندیده توی مرداب یه مشت نهنگو و ماهی پوسیده تو سیا هی تو این دیار مرده دنیای آب برده شدم یه ماهی دودی نفله می شم به زودی
قالب : پیچک |