زمزمه های یک شب سی ساله
شنیده ام که تو عکس شکسته می کشی با رنگ پرنده ای بکش و یک قفس ولی دل تنگ
اگر حقیقت است بیا من شکسته ام بی سنگ
مرا تو ساده بکش با تمام سادگی ام
و تلخ و تلخ و تکیده ولی کمی پر رنگ
مرا به رنگ روشن صد التماس تیره بکش
کنار کوچه بن بست و خالی از آهنگ
اگر تو معنی پرپر زدن ندانستی
قرار هر دوی ما بر مدار ماندن بود
ببین که بی قرار توام هنوز بی نیرنگ
مرا تو خسته بکش، پاره کن شکسته بکش
شکسته از دل سنگی و خسته از دل تنگ
نوشته شده در سه شنبه 91/1/8ساعت
2:35 عصر توسط محمد علی آراسته نظرات ( )
قالب : پیچک |