زمزمه های یک شب سی ساله

 

 

افسانه جوادی

پرنده

آنها

یک نقطه عشق را

خط زدند

آیا پرواز دلتنگی داشت

وقتی که هیچ پرنده ای نمانده بود

پرنده ای از آسمان گذشت

که پرواز را به رخ می کشید

و روح خونین

نیلوفر زخمی

خراش بر میداشت

آبی آسمان

از زیر بال پرنده

چرا دیگر نمایان نگشت

آسمان که تیره شد

عشق هم ارغوانی نماند

 

واپسین ستاره ها

یک یک نیلوفران را به جا گذاشتند

یک دست عاصی

در حسرت فشردن یک دست عاجز

باغ دلگشا را زخم می زد

نیلوفری که هنوز روی به ماه داشت

نمی دانست

زیر پایش خالی ست

آسمان که پرنده هایش را قسمت می کرد

در تو بودم

تو که رفتی

سهم من تنها

پرنده ای که گریخته بود

 

 

2-طرح 1

وهمی آسمان

بر پنجره انگشت می کشد

دل که از پرنده خالی ست

در میانه ی راه می ماند

 

طرح 2

قاصدکهایی به رنگ بنفش

خیال مرا پوشانده اند

در سایه های خسوف

اما خبری نیست

 


نوشته شده در یکشنبه 91/3/7ساعت 7:12 عصر توسط محمد علی آراسته نظرات ( )

قالب : پیچک