زمزمه های یک شب سی ساله
بنفشه حجازی خواب ابری بر بستری از ابر می خوابم تا یادت را چون شربتی ذره ذره در خواب بچشم می نوشمت و یادت چون پوششی از ابر بر فراز تنم جاری ست و یادت در خواب ابریم در رگهایم می دودو تنم را چسبناک می کند و یاد تو چون بستری از ابر.... 2-فال در جام آسمان با سایه روشن مجنون درخت بید می زنم تفالی تسبیح عشق است و آینه،روشنی پرنده ،خبر است و صلیب ،رهایی حقیقت و دروغ معجونی جاذب انسان است به فال زندگی -شب چنار،بر چینهای پرده هویتش را سو سو می زند سیگار من،موجودیتش را بند ،بند تحلیل می برد و من بر چینهای روحم هویتم را استفراغ می کردم در تاریکی اتاق در کور سوی نوری از خانه ی همسایه زندگی اینسان به بازی سایه ها قهرمانی شهوت و اوهام سر گرم بود
قالب : پیچک |