زمزمه های یک شب سی ساله
بچه ها سلام بچه ها سلام صبحتان به خیر حال و روزگارتان که خرم است مثل من خدا نکرده نیستید خنده هایتان زیاد و غصه هایتان کم است حال من هم ای اگر چه خوب نیست شاد می شوم من از صدایتان با همین دل گرفته باز هم شعر تازه گفته ام برایتان بچه ها شما که با صفا ترید از تمام چشمه های پشت کوه گریه هایتان چقدر بی دریغ خنده هایتان چقدر با شکوه بچه ها شما که مثل آفتاب با نشاط و مهربان و روشنید مثل ساقه های نازک برنج رقص می کنید و موج می زنید بچه ها شما که خوابتان پر است از خیالهای خوب و رنگ رنگ مثل قهرمان کودکانه پاک مثل لحظه های آشتی قشنگ هر کامتان که مهربانترید از صمیم دل مرا صدا کنید اسم من که یادتان نرفته است بچه ها برای من دعا کنید
قالب : پیچک |