زمزمه های یک شب سی ساله
پرواز مهرانگیز رسا پور بالم وبالم شد از این قله ی مخوف پرتابم کن اگر بگیری ام از دست رفته ام بگذار بالهایم پرواز را تجربه کنند و به باد سفارش کن مرا بفهمد فروزان شایگان دلتنگی در پیچ و خم این کوچه های پر ز عطر گل یاس من هستی خود را گم کرده ام و خسته از این همه جستجو بی هیچ نشانه ای از گمشده ی خویش در کنار قاب خیس پنجره می ایستم و می نگرم به ازدحام دلتنگی های کوچه و بی هیچ تردیدی دروازه های قلبم را به هجوم غمهای بسیار می گشایم توهم فرحناز صادقی در ذهن مرطوبم گلهایی از جنس ستاره روییدند و در میهمانی عشق پولکهای شوق را بر سبزی ساقه ی خویش پیوند زدند تا زایش تردید را با تبر یقین عقیم کنند و به فردایی بیندیش که آسمانش آب تر باشد مذبح سوسن فلاح از خود عبور می کنم فاصله مرا با تو مذبحی است که خورشید را در آن گردن می زنند
قالب : پیچک |