زمزمه های یک شب سی ساله
بی تو این عشق غریب است ، بهارم! برگرد برگرد که همواره ببارم ، برگرد را که خزان دزدیده ست ِ ققنوس صفت سوختم از تنهایی برگرد غریب است ، بهارم! برگرد
این همه فاصله آید به چه کارم؟
آسمان خسته تر از من ، وَ من از رفتن تو
پُرم از ابر ،
سهمم از شعر ، فقط گریه شده ، ماه ِ غزل !
ها . . . دگر خاطره از خنده ندارم ، برگرد
صبر بارانی من
قدر این پنجره من تاب نیارم ، برگرد
من
تا کجا شعله به دفتر بنگارم؟
بی تو اینجا قفسی تنگ تر از خاطره هاست
بی تو این عشق
نوشته شده در دوشنبه 91/1/7ساعت
3:9 عصر توسط محمد علی آراسته نظرات ( )
قالب : پیچک |