زمزمه های یک شب سی ساله

 

-

بهار 77

یادت را به خانه قاب نمی کنم

یادت را به باد نمی دهم

یادت را به کوچه ها نمی فروشم

یا به دوره گردی

یادت را به پرسه های شبانه می بخشم

با لبخندی که میراث توست

با لبخنی که به اندوه شبیه تر است

و با شاعری که نمی شناسم

تو را هجی می کنم

(در شعری که سیگارش زمزمه دارد

..به چراغ چشمک زن جاده می سپارم

تا بهاری که می آید

بی لاله

به شهر ،سلام نگوید

بی لبخندی که به اندوه شبیه تر است

 


نوشته شده در جمعه 91/2/29ساعت 1:32 عصر توسط محمد علی آراسته نظرات ( )

قالب : پیچک