زمزمه های یک شب سی ساله
بازی رویا وکیلی همیشه در بازی گرگم به هوا از گرگ شدن فرار می کردیم و اکنون نا خواسته در تمام بازی ها گرگیم بی آنکه از خودمان بترسیم من از بازی هفت سنگ می ترسیم می ترسم آنقدر سنگ روی هم بچینم که دیوار ی سنگی مرا در بر بگیرد بس بیا لی لی بازی کنیم که با هر رفتنی دوباره بر گردیم
نوشته شده در پنج شنبه 91/2/28ساعت
8:17 عصر توسط محمد علی آراسته نظرات ( )
قالب : پیچک |