زمزمه های یک شب سی ساله
ساعت تحویل هادی خورشیدیان ماهی درون تنگ دور خودش آهسته می رقصید مادر کنار سفره ی نوروز با هفت سین ساعت تحویل با هفت سین سرکه و سیر با هفت سین سکه و سیب با ذکر حول حالنا در فکر فردا بود من در کنار سفره ی نوروز آماده ی بوسیدن و عیدی گرفتن وقتی صدای زنگ در در خانه پیچید مادر که حول حالنا می خواند آهسته خندید در باز شد آرام تبریک سال نو لبخند بابا بود
نوشته شده در پنج شنبه 91/2/28ساعت
8:15 عصر توسط محمد علی آراسته نظرات ( )
قالب : پیچک |