زمزمه های یک شب سی ساله

 

 

برای تو                                     

بی تو غنچه ها دلتنگ

و برگها همه سال رنگ پاییزند

به باد قسم

بی تو بیدها مجنون

و سیبها

همه کال از در خت می ریزند

 

سکه ها                                  

 

درخت معجزات

سکه ها را در چشمم ریخت و من

در رویشی شبانه

همه ی آنها را نثار تو کردم

سکه ها معجزه کردند

سبز شدی

 

تو بهترین سرود بودنی

چگونه می شود ترا نخواند

چگونه می شود سکوت کرد

و تا همیشه مثل سنگ ماند

هنوز هم دلم با یاد توست هنوز هم دلم شکسته است

و روی پله های زندگی

در انتظار تو نشسته است

 

 

 


نوشته شده در چهارشنبه 91/2/27ساعت 5:55 عصر توسط محمد علی آراسته نظرات ( )

قالب : پیچک