زمزمه های یک شب سی ساله

 

راستی چقدر زود

خاک روی خاطراتمان نشست

راستی چقدر زود

آسمان آبی خیالمان

پر شد از عبور مرگ

راستی چقدر زود

ناممان برای هم غریبه شد

بعد از این چقدر سر نوشت ما شنیدنی ست

 

محصول کبوتران

تا مرز همیشه رفتن از حال چه خوب

پرواز بدون لحظه ای بال چه خوب

احسنت به باغبانی ات عشق ببین

محصول کبوتران امسال چه خوب

 

گریبانگیر ماتمها

انیس و مونس غمها فقط من

گریبانگیر ماتمها فقط من

برایم این سوالی بی جواب است

چرا از بین آدمها فقط من

گل و لبخند

گل و لبخند تنها با تو زیباست

بهاری هست اما با تو زیباست

تو در یک صبح خواهی کرد اثبات

هر آنچه هست زیبا با تو زیباست

 

شاید بمیرم

به من آموختی باید بمیرم

چو فرصت پیش می آید بمیرم

خدا حافظ دو بیتی های خوبم

که من شاید پس از شاید بمیرم

 

 

آیینه ی تکرار

ما دو آیینه ایم رو در روی

لب فرو بسته هر دو از گفتار

تو مکرر نشسته ای در من

من درون تو می شوم تکرار

در من این نقشهای پی در پی

طرح اندوه بیکرانه ی توست

وین سکوت مداوم گویا

اوج فریاد غمگنانه ی توست

در تو این جلوه های ممتد درد

موج رنجابه ای ز جوی من است

وین خزان گونه رنگ خاموشی

بر گریزان آرزوی من است

ترجمان بلیغ یکدگرند

مه گرفته نگاه مرده ی ما

باز گویان یادمان امید

 

 

 


نوشته شده در دوشنبه 91/2/25ساعت 7:39 عصر توسط محمد علی آراسته نظرات ( )

قالب : پیچک