زمزمه های یک شب سی ساله
- در شهر سکوت نیمه شب عاشق شد خاموش نشست و زیر لب عاشق شد یک شب که هزار شب نمی شد اما آنشب دل من هزار شب عاشق شد - زیبایی سرنوشت ارزانی تو آنچه که خدا سرشت ارزانی تو ای حوری کوچه های زیبای بهشت من دوزخی ام بهشت ارزانی تو - ای کاش هوای شهر آبی بشود زیبا و تهی ز هر خرابی بشود ای کاش در آسمان این شهر عبوس خورشید دوباره آفتابی بشود - با بال شکسته پر زدن بیهوده ست خود را به دل خطر زدن بیهوده ست عمریست که بخت من و تو در خواب است اصرار نکن که در زدن بیهوده ست - تا چشم به هم زدم دلم تنها شد بیچاره دلم غریبه ی دنیا شد گفتی که کنار هم بمانیم ولی مشت دل تو دوباره پیشم وا شد - معنای عتیق عشق در باور توست لیلای اساطیری ما خواهر توست توفان نگاه تو به من می گوید ویرانی من تمام زیر سر توست - بعد از دگر هستی ما پا نگرفت بعد از تو کسی در دل ما جا نگرفت در کلبه ی تنهایی خود پوسیدیم بعد از تو کسی سراغ ما را نگرفت -
قالب : پیچک |