زمزمه های یک شب سی ساله

 -

در شهر سکوت نیمه شب عاشق شد

خاموش نشست و زیر لب عاشق شد

یک شب که هزار شب نمی شد اما

آنشب دل من هزار شب عاشق شد

-

زیبایی سرنوشت ارزانی تو

آنچه که خدا سرشت ارزانی تو

ای حوری کوچه های زیبای بهشت

من دوزخی ام بهشت ارزانی تو

-

ای کاش هوای شهر آبی بشود

زیبا و تهی ز هر خرابی بشود

ای کاش در آسمان این شهر عبوس

خورشید دوباره آفتابی بشود

-

با بال شکسته پر زدن بیهوده ست

خود را به دل خطر زدن بیهوده ست

عمریست که بخت من و تو در خواب است

اصرار نکن که در زدن بیهوده ست

-

 

تا چشم به هم زدم دلم تنها شد

بیچاره دلم غریبه ی دنیا شد

گفتی که کنار هم بمانیم ولی

مشت دل تو دوباره پیشم وا شد

-

معنای عتیق عشق در باور توست

لیلای اساطیری ما خواهر توست

توفان نگاه تو به من می گوید

ویرانی من تمام زیر سر توست

-

بعد از دگر هستی ما پا نگرفت

بعد از تو کسی در دل ما جا نگرفت

در کلبه ی تنهایی خود پوسیدیم

بعد از تو کسی سراغ ما را نگرفت

-

 

 

 


نوشته شده در دوشنبه 91/2/25ساعت 7:38 عصر توسط محمد علی آراسته نظرات ( )

قالب : پیچک