سفارش تبلیغ
صبا ویژن


زمزمه های یک شب سی ساله

 

چرا بر زخم هم مرهم نباشیم

جدا از اینهمه آدم نباشیم

در این شبهای دلتنگی من و تو

چرا سنگ صبور هم نباشیم

-

نمی گویم که ما معصوم هستیم

دو حرف گنگ و نا مفهوم هستیم

ولی دائم گرفتاریم حتما

به جرم عاشقی محکوم هستیم

 

-

 

کسی آمد تو رفتی من شکستم

به یاد تو کنار خود نشستم

بریدم از تمام مردم شهر

به آدمهای کوچک دل نبستیم

 

 

 

-

شعرهایم را

به باد می سپارم

ابریشم نگاهت

کلافه ام می کند

 

-

خانه به دوشم مخواه

قول می دهم

شعرهایم را فراموش کنم

 

-

تنهایی ات

غرق در اندوه ابرهاست

بیگانه نیستی با من

 

-

 

 

 

آیینه را بردار

می خواهم اندوه خویش را

رو بروی ماه بگیرم

 

-

سر بر زانوانم نهاده امشب

فردا

غم خویش را در کدام رودخانه می تکانی

 

 

 

 

 

-

کلاغ را

عاشقانه می نویسم

سایه ی گربه ای روی دیوار است

 

-

آدم برفی ها با زمستان می روند

کلاغها با پاییز

ما اما مسافران کدام فصلیم

 


نوشته شده در پنج شنبه 91/2/21ساعت 9:44 عصر توسط محمد علی آراسته نظرات ( )

قالب : پیچک