زمزمه های یک شب سی ساله
من و تو بی تکلف و ساده هر دو دو تا سیب از درخت افتاده هر دو نجیب و سر به زیر و بی هیاهو برای عاشقی آماده هر دو - من و تو دو اقاقی مانده در باد دو تا گل اتفاقی مانده در باد ولی از ما چه خواهد ماند فردا دو برگ خشک باقی مانده در باد - من و تو بی کس و بی یار در شهر اسیر و خسته و ناچار در شهر دعا کن لااقل بعد از من و تو نروید اینهمه دیوار در شهر من و تو پشت یک لبخند پنهان همیشه یار هم هر چند پنهان اگر مردم به فکر عشق بودند تو را از من نمی کردند پنهان - من و تو هیچ کس را دوست داریم بهار و خار و خس را دوست داریم نمی کوچیم از این غربت من و تو هوای این قفس را دوست داریم - دو تا بلبل دو تا سیب بهشتی دو تا پروانه ی اردیبهشتی من ای کاش از جنون لبریز بودم تو هم ای کاش شعری می نوشتی
قالب : پیچک |