سفارش تبلیغ
صبا ویژن


زمزمه های یک شب سی ساله

چیزی ندارم آه

 

انگار خوب خوب شده حال تو برو

این آسمان برای پر و بال تو برو

چیزی ندارم آه به تو پیشکش کنم

این آخرین دو بیتی من مال تو برو

 

 

گذشته ها

تمام شد گذشت آنچه بین ما گذشته است

تو آه رفته ای و از خدا خدا گذشته است

به یاد داری آن شبی که دستهای کوچکت

چه سود ...آه بگذرم آه گذشته ها گذشته است

 

تو هرگز مثل من صادق نبودی

برای عشق هم لایق نبودی

همان روزی که رفتی گفته بودم

که از اول تو هم عاشق نبودی

 

 

 

                                               

 

 

دو دست خالی ام را با خودش برد

غم امسالی ام را با خودش برد

مترسک بودم و گنجشک خیسی

دل پوشالی ام را با خودش برد

 

زمانی چشم تو اعجاز می کرد

بدون بال و پر پرواز می کرد

شبیه برف و باران گریه ی تو

تمام چترها را باز می کرد

 


نوشته شده در پنج شنبه 91/2/21ساعت 9:38 عصر توسط محمد علی آراسته نظرات ( )

قالب : پیچک