زمزمه های یک شب سی ساله
- هر سمت دهان هر سمت سجود هر سمت دری به روی هر سمت گشود هر سمت درون سمت و هر سمت برون هر سمت خدا بود و خدا سمت نبود - در کوزه صدا بود شنیدم تشنه از خواب ترک خورده بریدم تشنه در کوزه کسی بود که می زد فریاد من تشنه تر از آب ندیدم تشنه - شک بال زدو بال زدو خسته نشد پرواز شد و به خاک وابسته نشد انگاه درست رو به آن سیب نخست شک مثل دریچه باز شد بسته نشد
قالب : پیچک |