زمزمه های یک شب سی ساله
- هر لحظه هزار لحظه می زاید و بعد لحظه همه را همیشه می باید و بعد لحظه که پرید ناگهان از همه سو آن کرکس پر حوصله می آید و بعد - این بار تو با شکل سحر می آیی در میزند انتظار سر می آیی من فرصت آخرین تماشای جهان من آن خبرم که بی خبر می آیی - آن نقطه دهان جستجوی همه جاست آن نقطه درست رو به روی همه جاست ان نقطه زبان نقطه ها آن نقطه انگشت اشارتی به سوی همه جاست -
قالب : پیچک |