زمزمه های یک شب سی ساله

 

 

 

گل باغ آشنایی

گل من پرنده ای باش و به باغ باد بگذر

مه من شکوفه ای باش و به دشت آب بنشین

گل باغ آشنایی گل من کجا شکفتی

که نه سرو می شناسد نه چمن سراغ دارد

نه کبوتری که پیغام تو آورد به بامی

نه به شاخسار دستی گل آتشین جامی

نه بنفشه ای نه جویی نه نسیم گفتگویی

نه کبوتران پیغام نه باغهای روشن

گل من میان گلهای کدام دشت خفتی

به کدام راه خواندی به کدام راه رفتی

گل من

تو راز ما را به کدام دیو گفتی

که بریده ریشه ی مهر شکسته شیشه ی دل

منم این گیاه تنها

به گلی امید بسته

همه شاخه ها شکسته

به امیدها نشستیم و به یادها شکفتیم

در آن سیاه منزل

به هزار وعده ماندیم

به یک فریب خفتی

 


نوشته شده در چهارشنبه 91/2/20ساعت 3:26 عصر توسط محمد علی آراسته نظرات ( )

قالب : پیچک