زمزمه های یک شب سی ساله
دوستم داشته باش ، شهرها می لرزند برگها می سوزند ، یادها می گندند آشتی کن با رنگ ، عشق بازی با ساز دوستم داشته باش ، عطرها در راهند دوستت دارم ها ، آه ، چه کوتاهند دوستت خواهم داشت ، بیشتر از باران گرمتر از لبخند ، داغ چون تابستان دوستت خواهم داشت ، شادتر خواهم شد ناب تر ، روشن تر ، بارور خواهم شد دوستم داشته باش ، برگ را باور کن آفتابی تر شو ، باغ را از بر کن دوستم داشته باش ، عطرها در راهند دوستت دارم ها ، آه ، چه کوتاهند روز ، پر سوز نبود ، زخم شرم آور بود خواب دیدم در تو ، رود از تب می سوخت نور گیسو می بافت ، باغچه گل می دوخت دوستم داشته باش ، عطرها در راهند دوستت دارم ها ، آه ، چه کوتاهند ...دوستم داشته باش
دوستم داشته باش ، بادها دلتنگ اند
دستها بیهوده ، چشمها بیرنگ اند
باز شو تا پرواز ، سبز باش از آواز
خواب دیدم در خواب ، آب ، آبی تر بود
قالب : پیچک |