زمزمه های یک شب سی ساله

واست بی تابمو بی خوابمو میدونی دلتنگم
واست می میرم و درگیرم و با دنیا در جنگم
منو تنها نذار از روزگار با این که دل خستم
واست دیوونمو می مونمو تا آخرش هستم
داره می باره بارونو تو نیستی
شده این خونه زندونو تو نیستی
چقدر حس بدیه حس تنهایی
دارم می شکنم آسونو تو نیستی
دارم از بین می رم توی این دلتنگی
داره دل می گیره بی تو از بی رنگی
دارم از بین می رم توی این خاموشی
کاش می شد می بردی منو با آغوشی
نمی شه با نبودت ساده سر کرد
نمی شه سالم از این غم گذر کرد


نوشته شده در شنبه 91/1/5ساعت 7:4 عصر توسط محمد علی آراسته نظرات ( )

قالب : پیچک