زمزمه های یک شب سی ساله

آرزو

خیلی وقته از چشام ، بی تو بارون می باره

دل نا اکید من، تو رو آرزو داره

 دل ناامید من ،‌ تو رو آرزو داره

 ای همیشگی ترین ، آه ای دورترین

سوختن کار من است ، نگرانم منشین

راست می گفتی تو ، دیگر اکنون دیر است

دوستی و دوری ، آخرین تقدیر است

راست می گفتی تو ، باید از عشق برید

از چنین پایانی به سر آغاز رسید

شکستی و شکستم ، گسستی و گسستم

چه بودی و چه بودم ، چه هستی و هستم


 تو رها از من باش ،‌ ای برایم همه کس

 زیر آوار قفس ، مانده ام من ز نفس

تو و خورشید بلند ، من و شب های قفس

بعد از این با خود باش ، یاد تو ما را بس

 شکستی و شکستم ، گسستی و گسستم

چه بودی و چه بودم ، چه هستی و هستم



نوشته شده در سه شنبه 91/2/19ساعت 6:29 عصر توسط محمد علی آراسته نظرات ( )

قالب : پیچک