زمزمه های یک شب سی ساله
شب گریه
ساده بودی مث سایه مث شبنم رو شقایق
مث لبخند سبیده مث شب گریه ی عاشق
بی تو شب دوباره آینه روبروی غم گرفته
پنجره وازه به بارون من ولی دلم گرفته
واژه رنگ زندگی بود ولی تو فکر تو بودم
عطر گل با نفسم بود وقتی از تو می سرودم
وقت راهی شدن تو کفترا شعرامو بردن
چشام از ستاره سوختن منو به گریه سپردن
رفتی و شب پر شد از من از من و دلواپسیها
رفتی و من سپردی به زوال اطلسیها
واژه رنگ زندگی بود وقتی تو فکر تو بودم
نوشته شده در دوشنبه 91/2/18ساعت
4:7 عصر توسط محمد علی آراسته نظرات ( )
قالب : پیچک |