زمزمه های یک شب سی ساله
تو از کدوم قصه ای که خواستنت عادته نبودنت فاجعه ، بودنت امنیته تو از کدوم سرزمین ، تو از کدوم هوایی که از قبیله ی من ، یه آسمون جدایی اهل هر جا که باشی قاصد شکفتنی توی بهت و دغدغه ناجی قلب منی پاکی آبی یا ابر نه خدا یا شبنمی قد آغوش منی نه زیادی نه کمی منو با خودت ببر من حریص رفتنم عاشق فتح افق چه خوبه با تو رفتن ، رفتن ، همیشه رفتن چه خوبه مثل سایه هم سفر تو بودن هم قدم جاده ها ، تن به سفر سپردن عمر کوچ من و تو دم واپسین نداشت آخر شعر سفر آخر عمر منه لحظه ی مردن من لحظه ی رسیدنه هم سفر
دشمن برگشتنم
ای بوی تو گرفته تن پوش کهنه ی من
چی می شد شعر سفر بیت آخرین نداشت
منو با خودت ببر
قالب : پیچک |