زمزمه های یک شب سی ساله

شب شیشه ای

ما به هم محتاجیم

 مثل دیوونه به خواب

 مثل گندم به زمین

 مثل شوره زار به آب

ما به هم محتاجیم

 مثل ما به آدما

 مثل ماهیا به آب

 مثل آدم به هوا

 دستامون از هم اگه دور بمونه

 شب شیشه ای دیگه نمی شکنه

 از تو این شیشه ای همیشگی

خورشید مثوایی سر می زنه

 به عزای دوری دستای ما

 کوچه ها ، ساکت و بی صدا می شن

 بوی رخوت همه جا رو می گیره

 همه ی درها ، به غربت وا میشن

 جاده هامون ، که به خورشید می رسن

مثل تاریکی ، بی انتها می شن

 ما به هم محتاجیم


نوشته شده در دوشنبه 91/2/18ساعت 3:59 عصر توسط محمد علی آراسته نظرات ( )

قالب : پیچک