زمزمه های یک شب سی ساله

زویا زاکاریان

 

صلات ظهر مرداد / هوای پخته ی منگ دوتا بچّه ی بی خواب / ته یه کوچه ی تنگ
با یه تفنگ چوبی / یه تیر کمون یه مشت سنگ میرفتیم جنگ دشمن /
come on کیو کیو بنگ بنگ
چقدر سرخ پوست کشتیم / تو اون کوچه ی بن بست چه فصل ساده ای بود / برادر خاطرت هست؟
همه سرگرم بازی / همه بی خبر و شاد کسی از روز غصّه / خبر اصلاً نمی داد


هوای بچّگی ها / بهار مهربونی گذشت و ما رسیدیم / به فصل نوجوونی
شبای خوش جمعه / شبای سینما بود ستاره ی فرنگی / چراغ راه ما بود
یکی آواز می خوند / مثه الویس پریسلی یکی جیمز دین می شد / واسه زهرا و لیلی
چه بوسه ها گرفتیم / تو اون کوچه ی بن بست کتک هم خوب خوردیم / برادر خاطرت هست؟


بهار بود و هنوزم / شب جیک جیک مستون هنوز هم پرده ها بود / رو صورت زمستون
گذشت اون شب روشن / شب ستاره و ماه رسید نسل من و تو / به اوّلین بزنگاه
بزنگاه بدی بود / چهل سوی پر آشوب نه یک همدرس دانا / نه یک همسفر خوب
یکیو باد می برد / پی میراث شرقی یکیو آب می برد / به مغرب ترقی


چقدر ممنوعه خوندیم / تو زیر زمین بد بو همش بحث و جدل بود / سر پیام شاملو

تو پیچ پیچ شب ما / قیامت بود و غوغا یکی خمار انگلز / یکی نشئه ی بودا
تو مسجد شاعر چپ / تو کافه مؤمن مست عجب سرگیجه ای بود / برادر خاطرت هست؟
هنوز شبای جمعه / شبای سینما بود تب تند گوزنها / تو کوچه های ما بود

به یادم هست که یک روز / همه جسور و شیر دل شدیم آرتیست اوّل / تو فیلم حقّ و باطل


موتور شبنامه چاقو / رفیق مترقی زن نیمه برهنه / توی حجاب شرقی

هوای شور و شر بود / تو اون کوچه ی بن بست یکی گلوله می خورد / یکی قدّاره می بست
همه شیفته و سر مست / تو رؤیا مونده در بست چه خوابها که ندیدیم / برادر خاطرت هست؟

 

 

 


دیگه یادی ندارم / از اون جیک جیک مستون بهار مرد و زمین رفت / به رؤیت زمستون


شکست کشتی مهتاب / تو گلموج هیولا ستاره بود که می رفت / به قعر شب دریا


دیگه سکوت تار و / کمونچه ی شبانه حقیقت بود حقیقت / نه فیلم بود نه ترانه


تفنگهای حقیقی / برادرهای دلتنگ ببین گردش چرخو / باز هم کیو کیو بنگ بنگ


شبی صد دفعه مردیم / تو اون کوچه ی بن بست چه فصل وحشتی بود / برادر خاطرت هست؟

گذشت اون فصل و ما هم / گذشتیم با دل سرد مثه غبار اندوه / سوار باد ولگرد

از این گودال / به اون گود / از این چاله به اون چاه سفر کردیم رسیدیم /. به آخرین بزنگاه

رو خاک سست غربت / نشستیم تلخ و سنگین یکی افتاده از دل / یکی افتاده از دین

تو این غربت بیمار / تو این بی راهه ی تار نه یک راه بلدی بود / نه یک قافله سالار

گم و گور رفته از دست / تو این بهشت سرمست چه دوزخی چشیدیم / برادر خاطرت هست؟


صلات ظهر مرداد / هوای پختهء منگ دو بچّهء مهاجر / تو یک اتاقک تنگ

با یه دگمه یه مشت سیم / یه جعبه نور خوشرنگ نشستن گرم بازی /
come on کیو کیو بنگ بنگ

باز هم کیو کیو بنگ بنگ / هنوز کیو کیو بنگ بنگ / کیو کیو بنگ بنگ . . .


نوشته شده در دوشنبه 91/2/18ساعت 3:50 عصر توسط محمد علی آراسته نظرات ( )

قالب : پیچک