زمزمه های یک شب سی ساله
منو ببخش عزیزم که از تو می گریزم می سوزم و خاموشم تو خودم اشک می ریزم از لحظه تولد سفر تقدیر من بود تنم اسیر جاده دلم اسیر تن بود هراس دل سپردن عذاب دل بریدن اگه یه دست عاشق یه شب پناه من شد فردا عذاب جاده شکنجه گاه من شد باید برم حتی اگه اونجا بپوسم منو ببخش منو ببخش که ناگزیرم باید برم حتی اگه بی تو بمیرم وقتی به تو رسیدم دیگه نفس نداشتم من مرده بودم اما دوباره جونم دادی هم گریه ی من شدی عشقو نشونم دادی همون یه خواب کوتاه زیر سقف تو بوده اگه یه دست عاشق یه شب پناه من شد فردا عذاب جاده شکنجه گاه من شد باید برم حتی اگه اونجا بپوسم منو ببخش منو ببخش که ناگزیرم باید برم حتی اگه بی تو بمیرم
یه قصه ی تازه نیست خونه به دوشی من
لحظه ی رفتنه دستاتو می بوسم
دریایی از مصیبت پشت سرم گذاشتم
اگه یه شب تو عمرم چشمای من آسوده
لحظه ی رفتنه دستاتو می بوسم
قالب : پیچک |